به وبلاگ خودتون خوش آمدیدامیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ سپری کنیدلطفا بدون نظر نریدمرسی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 169
بازدید کل : 83460
تعداد مطالب : 85
تعداد نظرات : 1020
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


پنجره

پره بغضم پره روياي بارون

پره شب كوچه هاي ساكت و سرد

دلم آرامش دستات و مي خواد

تا يه نوري به چشمام هست ،  بر گرد

كنار پنجره هر روز و هر شب

به اون راهي كه رفتي خيره موندم

ديگه خسته شدم من از خود من

خودم رو تو خودم بي تو شكوندم

يكي ميگفت بهاره سال نو شد

بهارم رو توي پاييز تو كشتي

من و پاييز گره خورديم با هم

كجايي بانوي ارديبهشتي

دارم از نا اميدي خسته ميشم

نه از تو يه نشوني و نه ردي

نميدونم بمونم يا بميرم

نميدونم تو آخر بر مي گردي

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی
خيانت

 

حالا كه غم شده تنپوش شبهام

به پابوس كدوم آغوش ميري

گرفته زندگيت بوي تعفن

تو از عطر كدوم نامرد سيري

كي سجده ميكنه پيش نگاهت

حالا كه رو تنت محو نيازه

كي داره رو دروغاي قشنگت

تموم زندگانيشو مي بازه

همون لحظه كه تو آغوش اوني

تظاهر مي كني مثل يه قديس

منم گول همين احساس و خوردم

خجالت مي كشه پيش تو ابليس

تا كي دنيا به كام تو مي چرخه

تا كي مي توني اسبت رو بتازي

يه روزي دست تو رو ميشه اون روز

تموم زندگانيتو مي بازي

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
بن بست

 

دختر كوچه بن بست

مي دونستي بي نظيري

حالا كه مات چشاتم

داري از اين كوچه ميري

بري تو تنها مي مونم

مث قبل از آشنايي

درد بي درمون عشقم

نداره جز تو دوايي

نزار اون چشم روياييت ، ديگه از چشم من كم شه

نزار اين كوچه بعد از تو ، برام مثل جهنم شه

زندگيم وقتي نباشي

بي سرانجامه و پوچه

بسته ميشه راه فردا

مث انتهاي كوچه

بزا تا خورشيد عشقم

تو چشت آروم بگيره

نزا تو نبودن تو

دل عاشقم بميره

نزار اون چشم روياييت ، ديگه از چشم من كم شه

نزار اين كوچه بعد از تو ، برام مثل جهنم شه

(((((م صادقي)))))

 

نویسنده : م صادقی
رویا

 

تو بسترت محو چه رویایی

رویای من جایی واست داره

پلکات داره تو خواب می رقصه

یا مثل من چشم تو بیداره

برگای خشکیده هنوزم هست

تو لابه لای دفتر شعرت

این برگا مرده اما می مونه

این جمله چی یاد تو میاره

رحمی بکن این راه چه تاریکه

بی نور چشمون تو میترسم

کاشکی بزاری این دل خسته

یه قطره از نورش رو برداره

یک لحظه فکر غربت من باش

تقدیر من با تو گره خورده

با من نمونی تقویم عمرم

فرداش و تو دیروز میزاره

فرصت بده تا خاطره هام و

بردارم و از کوچه ها رد شم

باور نکن که میری از یادم

نه ، قصه تاره اول کاره

گوش تو مثل کوه و حرف من

یک انعکاس بی سرنجامه

حرفام فقط یک جا اثر داره

این حنجره م رو میکنه پاره

حالا میخوام که بی تو بودن رو

تمرین کنم شاید بشه شاید

باید که بردارم همین عکسی

که مونده از تو روی دیواره

بغضم رو همراه مه دیشب

به آسمون تیره بخشیدم

امروز همش دلواپس اینم

نکنه ای خدا بارون بباره

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
عشق

 

می خواستم برات عشق و آذین کنم

یه بقچه ستاره بریزم به پات

می خواستم که پرگار بشه کهکشون

بگرده به دور حریم نگات

دلم همراه لحظه های تو نیست

خودت این بهونه رو دستش دادی

نبودی تو سهم من از زندگی

مسیر و آره اشتباه اومدی

می دونی که طراح عشقت منم

بجز من کی می تونه حلش کنه

دلت رو نده دست هر ناکسی

نمی دونه قدر اون و ... می شکنه

حالا وقتی که دستاش و می گیری

چه تند می زنه نبض دستای من

چقد روشنه روزگارت با اون

چقد تاریکه حال و فردای من

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
...

 نازنین از زندگیم راحت و آسوده برو

این روزا حال من از خوده جهنم بد تره

تو که میتونی از این پیله برو پروانه شو

برا من دیگه همین جا ایستگاه آخره

بقچه خیالتم بر دار و با خودت ببر

بزا تا خالی شه از خیال تو کنج دلم

من و مرگ و حادثه ی  رفتنت هم یه جوری

آخرش کنار میاییم غصه نخور یه وقت گلم

تو باید بری و به فردای روشن برسی

موندن تو پیش من عمر و هدر دادنته

من که افتادم دیگه نمیتونم پا بگیرم

ولی تو حالا تازه اول ایستادنته

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
مرز دلبستگی

 پس از اون هجومه سکوته نگات

دلم بی تعادل نفس میکشه

مث کاج وحشی توی دست باد

نه می میره نه پاش و پس می کشه

بزار چشم من پر شه از عشق تو

بزار آسمونی بشه عشقمون

شروعی دوباره تو دلدادگی

نزار بسته شه دفتر مشقمون

نگاهت اون کتابه که ، تصویر عشقمو نوشت

با اون نگاه ناز تو ، منم مسافر بهشت

یه گرمایه جنوبیه ، تو چشم تو که میتونه

تو فصل سرد عاطفه ، استخون و بسوزونه

چشات انتظارم رو از زندگی

بگم بی تعارف بر آورده کرد

من از زندگی عاشقی رو می خوام

که اونم نگاهت به من هدیه کرد

حالا که نگات زنجیره قلبمه

بکش اونو تا مرز دلبستگی

بزار عاشقونه بمونم به پات

رهایم نکن تا ته زندگی

نگاهت اون کتابه که ، تصویر عشقمو نوشت

با اون نگاه ناز تو ، منم مسافر بهشت

یه گرمای جنوبیه ، تو چشم تو که میتونه 

تو فصل سرد عاطفه ، استخون و بسوزونه

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
هیچ

 

یه دختر تو چنگال دیوی سیاه

یه مخروبه و حس و حال گناه

یه نامردی پشت نقابی کثیف

یه گوشه یه چادر یه کفش و یه کیف

یه جسم نحیف و تقلای مفت

یه دست و یه بازو یه گردن کلفت

یه آیینه ی پاک و زیبا شکست

خدا هم گمونم که چشماشو بست

یه لکه به دامن حراج آبرو

کسی باورش میشه حرفای او

یه فکر و جدل بر سر هست و نیست

یه پل یه خیابون یه تابلوی ایست

یه صبح و یه روزنامه تیتر درشت

یه دختر بدون دلیل خود رو کشت

یه دختر یه خفاش و روی سیاه

دوباره همون حس و حال گناه

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
....

اگه دوست دارید درباره وزن و قافیه ، شعر و ترانه و... بیشتر بدونید برید ادامه مطلب و یه مطلب بسیار مفید رو دانلود کنید

:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی

جند تا کتاب شعر برای دانلود گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد برای دانلود به ادامه مطلب برید 

البته دانلود مخصوص اعضا می باشد اول باید عضو بشید با تشکر

:: ادامه مطلب
نویسنده : م صادقی
عشق اجباري

 

مث بغضي فرو خورده

تو راه سينه مو بستي

نه ميري كه رها باشم

نه اينكه هم صدا هستي

دلم مايوس و سردر گم

ميون جاده ترديد

تموم بي كسي هاش و 

همه از چشم تو مي ديد

نه ميشه بي خيالت شم

نه يه عشق توي مشتي

به هر صورت بايد باشي

مث يه لنگر كشتي

ببين تو بودنت زجره

نبودت مرگ و نابودي

ميون اين همه آدم

چه شد كه سهم من بودي

ما از هم خسته ايم آره

از احساسي به هم دوريم

به اين سوزش به اين سازش

ما هر دوتايي مجبوريم

بايد عادت كنيم بي عشق

به اين بودن به همراهي

تظاهر مي كنيم خوبيم

نمونده غير از اين راهي

چقد باروني و سرده

هواي زندگي اي واي

نه همراه نفسهاتم

نه تو ديگه من و مي خواي

حالا كه عشق اجباري

شده پايان رويامون

بزار تا زندگي مون و

بزاريم پاي فردا مون

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
ديگه بي تو نبايد عاشقي كرد

 يه عشقي از تو مونده يادگاري

داره روزا و شبهامو مي گيره

نه بالي مونده نه شوق پريدن

تمام من تو دست غم اجيره

مث الماسي تو صندوق قلبم

نگين خاطراتت مونده باقي

توو بزمي كه غم و چشمام به پا كرد

دو دستام جام و چشمام ميشه ساقي

تمام خاطراتت توي قبلم

تمام بي كسي هام پيش رومه

من و مرگ و جنون به هم رسيديم

گمونم كار من ديگه تمومه

چقد سنگين چه بي رحمانه حالا

داره بغضي گلومو مي فشاره

دلم چون قايقي درگير امواج

داره تو اين طلاطم كم مياره

تو كه رفتي تمام زندگي مرد

همه روزاي من باروني و سرد

حالا عاشق شدن كابوسه تلخه

بدون تو نبايد عاشقي كرد

درون بغض آيينه يه روزي

تمام خاطرات و قاب ميگيرم

كنار معبد زيباي عشقت

چه قد آروم به خواب عشق ميرم

(((((م صادقي)))))

نویسنده : م صادقی
فاصله

 میشه این فاصله رو خط بزنی

 
این کویر تشنه محتاج توئه
 
خیلی وقته دیگه آنتن نمی دی
 
ولی هر جا پره امواج توئه
 
قایق اسیر دریای غمت
 
بی تو خیلی وقته که به گل نشست
 
باد غصه که اومد از طرفت
 
همه زندگیم و توو هم شکست
 
بیا از غروب دلگیر غرور
 
یه پلی به سوی فردا بزنیم
 
رد شیم از حادثه های خوب و بد
 
تو دل هم خودمون جا بزنیم
 
بیا این فاصله ها رو خط بزن
 
آخه ما هر دو اسیر قفسیم
 
من و تو باید کنار هم باشیم
 
این جوری به فردا هم نمیرسیم
 
نزا این فاصله های بینمون
 
عشق و تبدیل به نفرت بکنه
 
دستای تو سهم دستای منه
 
نزا به نبودش عادت بکنه
 
تو می گی تمومه هر چی بینمون
 
ولی این فاصله ها مونده هنوز
 
تو زدی تکیه به دیوارای شب
 
یه قدم مونده به من مونده به روز
 
(((((م صادقی)))))
نویسنده : م صادقی
تنفر

 بیا و خاطره ها تو پس بگیر

من می خوام به سیم آخر بزنم

تو مث دندون لق شدی برام

که می خوام از بن و ریشه بکنم

چقده نفس دادم به نفست

اما تو توو هوسی دیگه بودی

لحظه هر لحظه میمردم واسه تو

اما تبدار کسی دیگه بودی

منی که جونم و می دادم برات

این جوری تو گند زدی به زندگیم

اون همه عشق و محبتای من

همه رو گذاشتی  پای سادگیم

دیگه تو اگه بیایی تو زندگیم

سایتو با سنگ کینه میزنم

دیگه اسم من و رو لبت نیار

بزا این حلقه نحس و بشکنم

تو برو به عشق پوشالیت برس

من میخوام از این قفس رها بشم

تو هوای آزادی قد بکشم

از تو و خاطره هات جدا بشم

دیگه رویا نیسی تو یه کابوسی

که شبامو داره از من میگیره

مثه یه قندیلی که دلم میخواد

با شروع فردا دیگه بمیره

(((((م صادقی)))))

 

 

نویسنده : م صادقی
...

 تو که رفتی نازنینم اما عکست پیش رومه

دیدن چشم سیاهت دیگه تنها آرزومه

چشم بارونی و اشکم همدم روز و شبامه

یاد تو هم نفس من لحظه هر لحظه باهامه

من از این صدای خسته واسه خود قفس می سازم

تو توو رویامی همیشه به همین رویا می نازم

هوای خونه ی بی تو آخ نمی دونی چه سرده

کاشکی این نفس که میره بمونه و بر نگرده

زندگی بی تو نمی خوام نه طلوعی نه غروبی

کاش میشد یه بار دیگه در این خونه بکوبی

تو بهار نا تمامی  که خزان دیده ولی زود

گله ای ازت ندارم آره سرنوشتم این بود

حالا من تنها و خسته خاک گورتو میبوسم

یه روزی میاد که تنها کنج این خونه بپوسم

(((((م صادقی)))))

 

نویسنده : م صادقی
کوچ پرستو

یه روزی تو غروب بی کسی هام
تو خورشید و به چشمام هدیه کردی
می دونستم میری تنهام می زاری
ولی دلگرم بودم بر می گردی
چقدر اون شب ستاره دیدنی بود
میشد دونه دونه از آسمون چید
منم خوشبخت ترین فرد زمینی
چه رویا های شیرینی که می دید
یه شب رفتی ولی تو قول دادی
که با کوچ پرستو بر می گردی
پرستو هم ببین لج کرده با من
تو هم این قصه رو بهونه کردی
تو می خندیدی و می گفتی عشقم
نخور غصه به زودی بر می گردم
منِ ساده منِ دیوونه ی عشق
چه راحت حرفت و باور می کردم
ببین که فصل عشق و عاشقی هم
یکی یکی داره از دست میره
میدونم که نمی آیی ولی کاش
می دونستم کجا پای تو گیره
به روی آخرین برگی که رفتی
هنوز م مونده تقویم رو میزم
همیشه بهر کوچ یه پرستو
نگاهم به افق مونده عزیزم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تنفر

 دیگه ازت خسته شدم            وقتی ندارم واسه تو
من نمی خوام ببینمت             دیگه برو دیگه برو
نمیشه هی تو ناز کنی            هی نازتو من بخرم
این و بفهم که من دیگه            وقتی واسه تو ندارم
چشام خیسه آره قبول             ولی این و به خود نگیر
این واسه ی کس دیگه اس        لطفا تو این و بپذیر
تو مث دسمال کاغذی              چروک شدی تو لحظه هام
خیلی بهت فکر میکنم             نمیتونم کنار بیام
برو بزار که بعد از این                نفس راحت بکشم
ببین من و بال میزنم                ببین من و چه سر خوشم
تموم شدی دیگه برام              این همه دست و پا نزن
این و بدون که بعد از این          دیگه نه تو دیگه نه من 

((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
وقف چشاتم

 همه زندگیم وقف چشاته

چش من به دنبال رد نگاته

نکنه نگاتو به رقیب بدوزی

نکنه عمر و جوونیم و بسوزی

غزل خدافظی با من نخونی

نریو با رقیبم تنها بمونی

نکنه عشقم و از دس بدی آسون

منی که دوست دارم از دل و از جون

اگه این جوری بشه بی تو می میرم

میدونی یه جورایی به پات اسیرم

خودم و وقف چش ناز تو کردم

بزا دور این ضریح عمری بگردم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
یکی بود یکی نبود

 وقتی که بچه بودیم

قصه هایی که می گفتن برامون

همیشه این جوری آغاز میشد

یکی بود یکی نبود

ولی حالا با همه وجود خود حس می کنیم

یکی بود یکی نبود

جزعی از قصه نبود

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
تردید

 اینجا من منتظرم تا یه روز برگردی 

زیر پام سبزه علف تو چقد نامردی
من چقدر تنهایم من چقدر دلگیرم
عاقبت از هجرت یک شبی میمیرم
چشم من رو به افق افقی که خالیست
ردی از رد تو نیست همه چی پوشالیست
من تو را دوست دارم تو ز من بیزاری
خسته ام خسته از این قصه تکراری
دیگه آزار بسه برو از تقدیرم
بین تو با مرگم با خودم درگیرم
تیغ و بردار و بکش روی قلبم باید
اسم تو محو شود از رو قلبم شاید
بتونم زندگی رو بی تو از سر گیرم
دیگه از این تردید خسته ام دلسیرم 
(((((م صادقی)))))
نویسنده : م صادقی
من و گندم

 

 من در تپش ثانیه ها گم شده ام 

گویند که من اسیر گندم شده ام
میمردی اگر از آن نمی خوردی تو
من باز دچار این توهم شده ام



دیوانه ترین وجود عالم باشم
حسرت به دل بهشت بابم باشم
من خرده بگیرم که چرا گندم خورد
فردوس مهیاست چو آدم باشم 

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
نفس نکش

نفس نکش ببین چطور نفسم و بریده ای

                     چطوری از رو شونه هام به قله ها رسیده ای

نفرین به تو که هستیم و دادم به تو پر بگیری

                    اما حالا دلم میخواد یه گوشه تنها بمیری

به منی که حتی تو شب خورشید و کاشتم تو چشات

                   من که دعا کردم خدا همیشه راه بیاد باهات

گناه من چی بود که تو این جوری تا کردی باهام

                        مگه نگفته بودمت هر جا بری باهات میام

اما زدی سنگ جفا بر دله چون آیینه ام

                 شکستی قلب خستمو آتیش زدی به سینه ام

دیگه برو مثل یه تیر که توی شب رها میشه

                      من نمیخوام ببینمت حتی یه بار تا همیشه

الهی که هر کی میاد یه جوری نفرینت کنه

                        حتی یه بار شادی نیاد به قلب تو سر نزنه

خدا کنه که زندگیت مثل دلت سیاه بشه

                      امروز ز دیروزت بتر فردات پر اشک و آه بشه

خدا کنه یکی بیاد قلب سیات و بشکنه

                       که روزی صد بار بمیری این آخرین حرف منه

((((( م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
مریم حیدر زاده

دانلود دیکلمه ای زیبا از مریم حیدر زاده

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید

upit.ir/do.php

نویسنده : م صادقی
دلتنگ

در کوچه سار زندگی مدهوش لبخندت شدم
گفتی برو غافل که من بد جور پابندت شدم
در این شلوغی های عشق گم کرده ام راه خودم
شمع فراسوی زمان ، محتاج یک پندت شدم
بحبوحه ای از عشق تو بر پا شده سر در گمم
جز تو نباشد رهنما بر گو نیازمندت شدم
حیران دریای شب زلف سیاهت گشته ام
یک از هزار زندانی محبوس و در بندت شدم
هر چند که من از چشم تو افتاده ام اما بدان
من تا همیشه عاشق بی چون و بی چندت شدم
خواهم که تا این جان خود قربانی راهت کنم
دیدم که باز بی تو شوم این بار شرمندت شدم
من میروم از پیش تو این را خودت خواستی ولی
یک لحظه شک بر دل مکن یک عمر من بندت شدم

(((((م صادقی)))))

 

نویسنده : م صادقی
یا صاحب الزمان

 

یک عمر در انتظار رویت ماندیم

هر جمعه دعای ندبه را می خواندیم

با چشم یتیم مانده از دیدن تو

ارابه مرگ سوی مقصد راندیم

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
دلتنگی

 رد پایت مونده باقی کوچه خالی از حضورت

کوچه و عشق و من و دل همه دلتنگ عبورت

شب دیگه ستاره ها هم بی تو آرامش ندارن

انگار از سوسوی آنها بذر دلتنگی می بارن

نزا فاصله بیفته این قدر بین دلامون

بی تو حیرونم و خسته خسته از فاصله هامون

نزا دنیا با یزرگیش قفس تنگ دلا شه

نزا قلب پر امیدم مدفن آرزوهاشه

بال من بودی برای یک عروج عاشقونه

اما بال من و چیدن امان از رشک زمونه

قصه مون پایان رسیده اما چه پایان سردی

میدونم تا ته دنیا دیگه تو بر نمی گردی

(((((م صادقی)))))



 

نویسنده : م صادقی
دو بیتی

 باز هم این فاصله ها کار به دستم داده

باز در کار دلم دو صد گره افتاده

این مسئله که حساب و آمار نباشد

من بی تو مساوی صفر ، ببین چه ساده

(((((م صادقی)))))

اینجا همه جمعند به جز ... جای تو خالی

نویسنده : م صادقی
دلنوشته

دوستان این یه دلنوشته است نه وزنی داره و نه قافیه چون وزنش رو هیچ ترازویی مشخص نمیکنه و به هیچ قافیه ای هم پابند نیست

رفتن تو ناخودآگاه هنوزم جای سواله

عطر خوبت مونده اینجا زندگی بی تو محاله

باور این نکته سخته خیلی راحت پر کشیدی    

 من نمیدونم تو اونجا چه چیز قشنگی دیدی

چشم من میگه تو دیگه رفتی و بر نمیگردی            

 دل من میگه به زودی ز سفر تو بر میگردی

چشم من هر چی میگرده میبینه تو دیگه نیستی    

 ولی تو کنج دله من لحظه هر لحظه تو هستی

مانده ام بین دو راهی بین بودن و نبودن              

 بین برگشتن تو یا مرگت و باور نمودن

هر روز با خودم میجنگم رفتن تو بشه باور          

 اما آخر با کدوم دل با کدوم عقل با کدوم سر

کاشکی یک بار تو میگفتی برای چی پر کشیدی    

 میدونم از چی بریدی اما تو به چی رسیدی

رفتی و تنهام گذاشتی غریب و بی کس و تنها        

اما تنها نیستم انگار یاد تو هر لحظه با ما

مرهمی نمونه باقی که رو زخم دل بزارم        

چشم تو مرهم من بود که اونم دیگه ندارم

دیگه یک گوشه میشینم به یاد دو چشم مستت    

 عاشقم کردی و رفتی، بارک الله، ناز شستت

هنوز با یاد نگاهت میسوزم من داغ داغم      

 منتظر میشم که تا مرگ یه روزی بیاد سراغم

(((((م صادقی)))))

 

 

نویسنده : م صادقی
والسلام

 

بی تو گشته خنده بر لب ها حرام

کهنه گشته زخم دل کو التیام

ای امید روشنی بخش دلم

بی تو بیرون آمده غم از نیام

مثل یک رود روان سرشار مهر

گر به قلب من نریزی والسلام

رحم کن بر آهوی وحشی دل

حال که در دست تو گردیده رام

رفتی و پنهان شدی در نا کجا

رفتن تو ، زندگی، دیگر تمام

(((((م صادقی)))))

نویسنده : م صادقی
دیریست که ...

اینجا کسی دنبال ترک غم نباشد


زائل شود غم ها ولی کم کم، نباشد


اینجا نمک بر روی زخمت می گذارند


حتی برای زخم دل مرهم نباشد

 
بر روی سنگ قبر وجدان ها نوشتند


دیریست که حوا مرده و آدم نباشد


دیگر به روی آدمیت خط کشیدند


دل ها دگر با دیده گان محرم نباشد


ابری گرفته روی خورشید صداقت


نور ضعیفی هم در این عالم نباشد


من استخاره کرده ام بهر گشایش


یک نکته ی روشن در این فالم نباشد

(((((م صادقی))))) 

از تمام اساتیدی که میان اینجا انتظار نقد آثارم رو دارم خوشحال خواهم شد

نویسنده : م صادقی